با یک نگاه اجمالی میتوان دریافت که در سالهای پس از انقلاب، هر زمان این سینما در محدوده بسته یک یا چند نوع فیلم گرفتار شده و سوژههای تکراری آن را آماج حملات خود قرار داده است. زمانهای معدودی در طی این سالها میتوان یافت که شاهد تولید گونههای مختلف فیلم بودهایم؛ خصوصاً در سالهای اخیر که این محدودیت گونهای بیشتر رؤیت شده و در نتیجه، مخاطبان آن را نیز محدودتر ساخته است.
اما گونههایی از سینما وجود دارد که به دلایل مختلف، اساساً در سینمای ایران تجربه نشده و یا کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ گونههایی که میتوان به آن «ژانرهای گمشده سینمای ایران» اطلاق کرد. از این دسته، «ژانر وحشت» یکی از مهجورترین ژانرهای سینما در ایران به شمار میآید؛ ژانری که در تاریخ سینمای جهان، همواره از پرفروشترین و پرمخاطبترین گونههای سینمایی بوده و تا امروز، کمتر هفتهای است که فیلمی از این ژانر بر پرده سینماهای دنیا نقش نبندد و تماشاگران زیادی را به خود جلب نکند. البته بیتوجهی به سینمای وحشت یا سینمای هراس، مربوط به سینمای بعداز انقلاب نبوده بلکه در کلیت تاریخ سینمای ایران ریشه دارد؛ به این معنی که تحقیق و جستوجو برای این نوع آثار در تاریخ سینمای ما، حاصلی جز دو،سه فیلم ندارد.
در واقع در سینمای پیش از انقلاب، با درنظرگرفتن عناصر سینمای هراس، تنها میتوان به فیلم «وامپیر؛ زن خونآشام» ساخته مصطفی اسکویی در سال 1346 (بدون توجه به نقاط ضعف مفرطش) اشاره کرد و بس! اگرچه عدهای، برخی فیلمهای ساموئل خاچیکیان (مانند «ضربت» و «فریاد نیمهشب» و «یک قدم تا مرگ») را در زمره فیلمهای ترسناک به شمار میآورند، ولی به نظر میآید این تلقی، مشابه همان اشتباهی است که در مورد سینمای هیچکاک صورت گرفته است. در حالی که برخلاف این برداشت، سینمای این دو سینماگر (البته هر یک در جایگاه خود) بیشتر واجد عناصر آثار تعلیقآمیز و جنایی- معمایی هستند تا نشانههای سینمای هراس. در میان فیلمهای ساموئل خاچیکیان شاید تنها بتوان فیلم «دلهره» را تا حدی در یکی از زیرگونههای سینمای هراس محسوب کرد.
در این زمینه در سینمای پس از انقلاب هم به فیلم «شب بیستونهم»ساخته حمید رخشانی برمیخوریم که سالها درگرفتوگیر ممیزی قرار داشت تا عاقبت مشکل نمایش آن حل شد و همچنین «خوابگاه دختران» به کارگردانی محمدحسین لطیفی که دو سال قبل اکران شد ولی علاوه بر عدم افشای ترسناکبودن فیلم تا زمان اکران، تهیهکننده آن حتی در تبلیغات هم از بهکاربردن لفظ فیلم وحشت پرهیز کرده و عکسهای تبلیغی آن را از صحنههای بهظاهر شادش درآورده بود. نکته جالب آنکه بسیاری از تماشاگران، با ناباوری در هنگام تماشای فیلم متوجه میشدند که «خوابگاه دختران» در واقع یک فیلم از سینمای هراس است و برخی به همین دلیل با اعتراض، سالن را ترک میکردند! همچنان که برخی از مخاطبان فیلمهای وحشت نیز هنگامی که دریافتند چنین فیلمی از دستشان در رفته، معترض شدند! به رغم همه این موضوعات، فیلم «خوابگاه دختران» از پرفروشترین فیلمهای سال شد و امید میرفت سالهای بعد، به دنبال آن، فیلمهایی دیگر در این ژانر جلوی دوربین برود ولی چنین اتفاقی نیفتاد. نکته قابل توجه این که وقتی موضوع تبلیغات نامناسب فیلم را با تهیهکننده آن در میان گذاشتیم، وی ترس از عدم اکران آن را مطرح میکرد و حتی گفت که همین ترس باعث شد در ترسناککردن صحنهها، کمال امساک را به کار ببندند.
البته سالها بنا به قانون نانوشتهای، سینماگران از پرداختن به موضوعات ماورایی و امثال آن منع میشدند. حتی با روحبازی در فیلمی همچون «روز فرشته»، فقط آن را یک شوخی قلمداد کردند. به همین شکل، در تلویزیون هم فیلمهایی از این دست، راهی به آنتن نداشتند اما چندین سال است که در ماه مبارک رمضان، سریالهایی با موضوعات ماورایی پخش میشوند؛ از جمله اشاره به تصویر عالم برزخ در سریال «کمکم کن»، حضور شیطان در سریال «او یک فرشته بود» و تجسم وحشتناک گناهان در سریال «آخرین گناه»، از این قسم به حساب میآید. همچنین شاهد بازگشت ارواح در برخی مجموعهها مانند «روح مهربان» بودیم. به نظر میآید اینک مدتهاست این مسأله(آن هم به نوعی افراطی) حل شده است، چنان که فیلمهای ترسناک و ماورایی بهوفور و بدون توجه به تبعات و حتی درجهبندی سنی آنها (که اغلب برای کودکان و نوجوانان منع شدهاند) متاسفانه در پربینندهترین ساعات پخش شده و باعث برانگیختن اعتراضاتی هم شده است. علاوه بر آن، هماکنون به طور هفتگی در برنامهای تحت عنوان «سینما ماورا» برخی فیلمهای از این نوع، روی آنتن میروند. شاید چند سال پیش حیرت میکردیم که فیلمهایی همچون «دیگران» یا «حلقه» و یا «موهبت الهی» را بر صفحه تلویزیون میدیدیم، ولی امروز انواع و اقسام فیلمهای وحشت، نه فقط از تلویزیون بلکه از سوی شبکه رسمی ویدئویی کشور در فروشگاههای عرضه محصولات فرهنگی، علناً ارائه میشوند و به نظر میآید که دیگر آن موانع قبلی در راه ساخت اینگونه آثار وجود ندارد.اما چرا چنین فیلمهایی که میتواند مخاطبان بسیاری را جذب سینماها گرداند و خیلی از مشکلات این سینما را حل کند، ساخته نمیشوند؟ چرا سینماگران رغبتی به این گونه موضوعات نشان نمیدهند؟ چرا مسئولان سینمایی برای جذب طیف وسیعتری از تماشاگران، سعی در تشویق فیلمسازان به ساخت آثار متنوع ندارند؟
به نظر میآید ریشه قضیه همچنان در عدم تخصص پایههای تولید و شکلگیری فیلم باشد؛ یعنی وجود برخی تهیهکنندگان و برخی مدیران سینما؛ مدیران وتهیهکنندگانی که برخیشان اساساً سررشتهای از عالم تولید فیلم استاندارد ندارند و مدیریتی که میخواهد به هر حال چرخ سینمای ایران بچرخد و بس!
چگونه است که سینمای غرب با استفاده از روایات و حکایات مذهبی ما، فیلمهایی مثل «روح»(جری زوکر) و «چه رؤیاهایی که میآیند»(وینسنت وارد) و «هفت» و «باشگاه مبارزه»(هر دو از دیوید فینچر) میسازد، آنوقت ما که خود به لحاظ مذهبی به آن روایات و حکایات نزدیکتر بوده و سالهاست ادعای اعتقاد به آنها را داریم، آن فیلمها را با افتخار نشان میدهیم(!) و بعدهم از رویشان «روز فرشته» و «آخرین گناه» را کپی میکنیم و تازه سرمان را هم بالا میگیریم که فیلم ماورایی و معناگرا ساختیم!چرا سینمای ما جرات پرداختن به موضوعاتی همچون آنچه در سریالهای «کمکم کن» و «او یک فرشته بود» و «روح مهربان» روایت شد را ندارد؟ سریالهایی که به دلیل تازگی و بداعت موضوعی، مخاطبان کثیری را جذب کرد و مانند آنها (البته منطبق بر مدیوم هنر هفتم و با امکانات و قدرت تصویری بیشتر) میتواند درهای تازهای بر روی سینمای بحرانزده ما باز نماید.
باور کنید چنان موضوعاتی، تنها در ماه مبارک رمضان مناسبت ندارد و برای تمامی فصول سال، توجیهپذیر است. سوژههایی درباره کیفر گناه و فریب شیطان و توجه به عالم آخرت، تنها جهت گذران اوقات پس از افطار جذاب نیست بلکه در همه روزها و تمامی زمانها- بهخصوص در سالنهای سینما- میتواند اوقات فراغت سینماروها را از توجه به قصهها و داستانهای سطحی و نخنماشده «آتشبسی» فراتر برده و به مسائل جدیتری معطوف دارد تا سینما هم بنا به رسالت اصلیاش در لابهلای سرگرمیها، هشداری باشد برای مرگ و آخرتی که عنقریب همه را درخواهد ربود. مشاهده میفرمایید که سینمای غرب و کمپانیهای هالیوودی به رغم همه غفلتپراکنیهایشان برای تبلیغ اعتقادات سردمداران خود وجذب افراد به آنها، از هیچ یک از موضوعات ماورایی گریزان نیستند و با انواع و اقسام آثار همچون «طالع نحس» و «کنستانتین» و «پایان روزها» و امثال آن، مخاطبانشان را از آنچه در کتابهای دینیشان آمده میترسانند و به پناهگرفتن در سایه اهداف همان کتب فرامیخوانند ولی عملاً ما، دست روی دست گذارده و فقط برای محصولات آنها کف میزنیم!
ورای سرگرمی ..........
سینمای هراس- آنچنان که امروز در دنیا اتفاق میافتد- میتواند ورای سرگرمی، انتقالدهنده بسیاری از پیامها و نکات و اندیشهها باشد. همچنان که سینمای آن طرف آبها برای القای برخی افکارشان از سینمای هراس و وحشت، سود فراوانی عاید خود میکنند، سینماگران ما هم میتوانند برای تبادل اندیشههای انسانی و اسلامی و اخلاقی از آن بهره بگیرند؛ خصوصاً که ما در حکایات و روایات دینی ومذهبی و همچنین در قصهها و افسانههای کهن خود، سوژههای اریژینال متعددی برای ساخت فیلمهای ترسناک و ماورایی داریم که میتواند آنها را اساساً با مشابهات خارجی متفاوت گرداند؛ موضوعاتی درباره جن و روح و عالم برزخ و شیطان(که بعضاً هم مورد استفاده واقع شده) و قصههایی درباره دیوها و غولها(که حتی سینمای غرب به اشکال دیگر به نام خود و با آمیختن به فرهنگ خود، آنها را مورد استفاده قرار داده است) که از دل آنها فیلمهای بسیار جذاب و عمیقی بیرون میآید.